کد مطلب:211508 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:525

ترجمه حدیث اهلیلجه
محرز بن سعید نحوی در دمشق از محمد بن ابی مسهر در رمله از پدرش از جدش روایت می كند كه مفضل بن عمر نامه ی به پیشگاه حضرت صادق علیه السلام نوشت كه در این سرزمین قومی پیدا شده اند



[ صفحه 433]



كه انكار خدا می كنند و با ما مجادله و احتجاج می نمایند و از امام صادق علیه السلام خواست كه دلایل رد آنها را مرقوم فرماید تا بتواند شبهات مخالفین را رد كند.

امام صادق علیه السلام در پاسخ او چنین نوشت:

به نام خداوند بخشنده و مهربان امید است خداوند به ما و تو توفیق طاعت عنایت فرماید طاعتی كه موجب خشنودی او گردد و به رحمت خود واصل فرماید.

ای مفضل نامه تو واصل و از مندرجات آن اطلاع حاصل شد از انكار بی دینان مطلع شدم و این عقاید ملحدین است كه شماره آنها اخیرا افزونی یافته دلایل رد آنها را خواسته بودی.

شكر می كنم خدائی را كه در ضمن نعمتهای فراوان خودش حجتهای بلیغ داده و از نعم خفیه او این است كه قلبهای مردم را در اختیار خود گرفته و به سوی توحید سیر طبیعی داده و از آنها در عالم ازل پیمان به خداشناسی گرفته و بر آنها قرآن نازل كرده و احكام شریعت را بیان فرموده و حجتهای خود را مبین معضلات قرآن قرار داده تا همه از آن استفاده كنند و اگر راه خطا و اشتباهی رفتند برگردند و آنها را ارشاد و هدایت به راسخین در علم فرمود تا به كمال سعادت خود برسند - این انحراف و لغزش فكری از فرومایگی و ضلالت و جهالت است و خداوند از همه آنها بی نیاز است.



گر جمله كاینات كافر گردند

بر دامن كبریاش ننشیند گرد



ای مفضل به جان خودم سوگند آنچه به سر جاهلان می آید از ضرر و هلاكت و زیان و خسران از جانب خداوند نیست بلكه ناشی از جهالت و نابخردی خودشان است آنها دلایل روشن و علائم آشكار خالق را در تمام مظاهر اشیاء می بینند و در وجود خودشان مشاهده می كنند و از قدرت و علم و توانائی حق در خلقت آسمانها و زمین و صنایع عالم طبع كه همه شگفت آور است می بینند و می دانند كه همه آنها دلیل صانع است ولی نمی خواهند بفهمند و اقرار كنند.

این ها مردمی هستند كه ابواب معاصی را به سوی خود باز می كنند و آتش به دست خود می افروزند كه خودشان در میان آن بسوزند و در راه عصیان و شهوات و پیروی هواها و اسیر شدن به نفس اماره اختیار از دست می دهند و عقلشان را در این امور به كار نمی برند.

شیطان بر این ها مستولی شده و خداوند هم بر دلهای آنها مهر می زند و متجاوزین



[ صفحه 434]



از حدود شرع را از نعم خود محروم می سازد و آن نعم خفیه را از آنها كه لیاقت حفظ آن را ندارند بازمی دارد. بدبختی این است كه خداوند نعم خفیه خود را از بنده بگیرد -!!

گمان مكن خدا بر بندگانش پنهان است و اعمال و كردار و پندار آنها را نمی داند او همه چیز را می بیند و می داند بر او هیچ ذره ی مخفی و پوشیده نیست آنها آثار صنع خدا را می بینند و عقل آنها به دیدن آیات الهی روشن می گردد - باز هم به گفتار باطل خود دل می بندند.

فرمود به جان خودم سوگند اگر فكر می كردند در این امور و عظمت صنع الهی را درست تشخیص می دادند سر تعظیم فرود می آوردند اگر به دقت و به دیده بصیرت می نگریستند آثار صنع صانع را در تمام موجودات می دیدند و می شناختند و حالات بسیط و مركب آنها را درمی یافتند اعتراف می كردند كه همه مخلوق خدا هستند و از نیستی به هستی آمده اند و سلسله خلایق همه از قدرت و علم او پدیدار گردیده و فكرشان بر وجود صانع حكیم خاشع می گردید و این عوالم را كه مركب از عناصریست همه را مخلوق و مصنوع ساخته و خدای عالم را مدبری حكیم و عالم می شناختند.

ای مفضل نامه مفصل تو را دیدم و این پاسخ را كه در احتجاج این طایفه با برخی به میان گذاشته ام برای تو نوشتم و این جریان مذاكره من با طبیب طبیعی هندیست؟!

(معلوم می شود او دهری بوده و از مدلول نامه مستفاد می شود كه جز به ظاهر محسوس عقیده ای نداشته است - و قبلا هم امام با افراد دهریه درباره عقاید باطله آنها بحثی فرموده است).

ای مفضل طبیبی از بلاد هند به نزد من آمد و پیوسته از گمراهی خود مذاكره می كرد و من به او پاسخ می دادم.